Erfan
جك و لطيفه
قالب وبلاگ
درباره ي سايت

زندگي زيباست و زيبايي از آن ماست
موضوعات سايت
'گالري عكس
جك و لطيفه
جالب و خواندني
اس ام اس ها
اس ام اس مناسبتي
اس ام اس موضوعي
ضرب المثل
سخن بزرگان
دانلود ها
زندگي نامه و بيو گرافي ها
نويسندگان
پیغام مدیر سایت
سلام دوست من به سایت Erfan خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات

دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید







                                      جدال شاعران بر سر يك بيت شعر حافظ

سال ها پيش بنده خدا حافظ شيرازي در عالم لطيفانه و شاعرانه خود بيتي با اين مزمون سرود:

اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را                    به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را

                                       حال ببينيد شاعران ديگر چه سروده اند:




ادامه مطلب
امتیاز : نتیجه : 5 امتیاز توسط 6 نفر مجموع امتیاز : 170

درباره : جك و لطيفه , شعر طنز , جالب و خواندني , شعر پر معني ,

تاریخ : سه شنبه 13 اسفند 1392 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 262

 

یه روز یه ترکه تفنگ دستش می گیره میاد به پایتخت تا کشور رو از استبداد نجات بده به خاطر من و تو ، اسمش ستارخان بود .
یه روز یه لره با لشکر کمی که داشت رفت به جنگ اسکندر وقتی همه سربازاش کشته شدند باز هم تک نفره جنگید تا برای ایران بمیرد ، اسمش آریو برزن بود .
یه روز یه رشتی به خاطر غیرتش به وطن با دوستاش رفت به جنگ شوروی تا به ناموس من و تو توهین نشه ، اسمش میرزا کوچک خان جنگلی بود .
یه روز یه اصفهانی  دید پرتغالی ها دارن تو کشورش قلعه میسازند رفت با هاشون جنگید تا ذره ای از خاک ایران کم نشه ، اسمش شاه عباس اول بود .
 یه روز یه قزوینی دید عراق به خاک کشور وارد شده به خاطر این که به من و تو سخت نگزره رفت به جنگ و کشته شد ، اسمش عباس بابایی بود .
بعد ما ..


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : جك و لطيفه , جك و لطيفه ,

تاریخ : جمعه 02 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 92

دقت كردين هيچ وقت يه پاك كن تموم نميشه؟

ممكنه 3تا بلا سرش بياد

1-يا نصف ميشه

2-يا گم ميشه

3- و يا ميدزدنش 

 

پس هيچ وقت تموم نميشه



امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : جك و لطيفه , جك و لطيفه ,

تاریخ : چهارشنبه 03 اردیبهشت 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 132

ﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺭﻭﺯ ﺷﯿﺦ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻋﺮﻓﺎﻧﯽ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺎﻝ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﺭﺍﻟﻬﺎ ! ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﺍﯾﻮﺏ ﻭﺍﺭ ﺁﺯﻣﻮﺩﻩ ﺍﯾﯽ ﺍﺯ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﺗﻮﺭﻡ ﻭ ﮔﺮﺍﻧﯽ ﻭ ﺷﻬﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﮑﺘﺐ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﻭﻻﺩ، ﻣﺮﺣﻤﺘﯽ ﻓﺮﻣﺎ ﻭ ﺁﺯﻣﻮﻧﯽ ﯾﻮﺳﻒ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﺁﻭﺭ . ﺳﺨﻦ ﮐﻪ ﺑﺪﯾﻨﺠﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﺩﻕ ﺍﻟﺒﺎﺏ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﭘﺲ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﺑﮕﺸﻮﺩ . ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺗﻌﺎﺭﻓﯽ ﺯﺩ، ﺁﻥ ﻫﺎ ﺍﻣﺎ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﺒﺎﻧﺶ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﮐﺸﺎﻥ ﮐﺸﺎﻥ ﻫﻤﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﻋﻘﺐ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﻫﻤﯽ ﭼﭙﺎﻧﯿﺪﻧﺪ . ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﭼﺎﻫﯿﺶ ﺍﻓﮑﻨﺪﻧﺪ . ﺷﯿﺦ ﺍﺯ ﺗﻪ ﭼﺎﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺳﺮ ﺩﺍﺩ : ﺧﺪﺍﺍ ! ﻣﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭﻡ ﺁﻥ ﺁﺯﻣﻮﻥ ﻋﺸﻮﻩ ﻭ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﻭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﻭ ... ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ! ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺷﯿﺦ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﮐﺠﺎﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﭼﺎﻩ ﺑﻪ ﺧﺸﺘﮏ ﺩﺭﯾﺪﻥ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻮﺩﻧﺪ‬


 



امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 1

درباره : جك و لطيفه , شيخ و مريدان ,

تاریخ : سه شنبه 02 اردیبهشت 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 105

آورده اند روزی شیخ مریدان را جملگی گرد آوردی و وقتی خوب گرد آمدند، آنها را به هم فشار دادی تا کله ی آنها به هم خوردی! یکی از مریدان در حالی که سر خود را می مالاندی در آمد که" یا شیخ! حکمت این در چه بود؟" شیخ گفت:" حکمت آن در باد فتخ مگس بود! در شناساندن کله ی پوک تو بود! حکمتی نداشت ابله! خواستم دور هم باشیم!"

مریدان چون این را شنیدند جامه دریدندی و نعره زنان دویدندی. دور که شدند، مریدی فریاد بر آورد: یا شیخ حکمت باد فتخ مگس در چه بودی؟؟

شیخ پاره آجری را برداشتی؛ و به سمت مرید که داشت دور می شد، نشانه رفتی و چون نشانه گیری شیخ خوب نبودی، پاره آجر به خطا شیشه ی همسایه  بغلی را شکستی.

شیخ مشغول ترسیدن بودی که پیرزنی سر از پنجره در آورد که "یا شیخ! حکمت این در چه بود؟ یک سنگ ریزه هم می انداختی می فهمیدم! 

شیخ چون این را بشنید جامه دریدی و نعره زنان دویدندی به طوری که رکورد دو صد متر اوسین بولت را پنج ثانیه بهبود بخشیدی.

شیخ روزی با مریدان از بازار میوه فروشان گذر کرد و گیلاسی دید که کرمی در آن لولیده و به ولع تمام گیلاس همی خورد.

شیخ گریست و فرمود : خوشا به آن کرم و توانگریش . عمری زیستم و نتوانستم چارکی گیلاس بخرم.

 دست ما کوتاه و خرما بر نخیل

آسمان و زمین بر ما شده بخیل

و مریدان رم کردند و سر به بیابان گذاشتند.

روزی شیخ را گفتند چرا هواشناسی دمای هوا را کم اعلام همی کردندی ؟

گفت : از برای اینکه مردمان خنک تر گردند.

و مریدان نعره زدند و از هوش رفتند.

 

 مریدی ترسان نزد شیخ برفت و عرض کردند شیخا مریدت را دریاب که کابوسی دیدم بس عجیب.

   فرمود : خوابت بگوی ببینم.

  عرض کرد : در خواب بدیدم 3 غول به من حمله کردندی ، هر یک ز دو تای دگر فربه تر ، از چنگ هرکدام که رهیدم به دام دوتای دگر فتادم.

  شیخ فرمود :  آن سه غول قبض آب و برق و گازت باشند که در خواب هم رهایت همی نکنند.

  و مریدان بیهوش گشتندی.

 

گویند بعد حذف چهار صفر از پول ملی روزی شیخ را گذر ، به دکانی فتاد.

چون شیخ نیک در قیمتها بنگریست دکاندار را فرمود : مطمئنی چهار صفر از جلوی ارقام برداشتی ؟

 عرض کرد : آری یا شیخ.

 شیخ آهی کشید و به ناله ای فرمود : کاش 4 صفر نیز از جلو تورم می برداشتندی.

 [و مریدان در آن زمان در دکان نبودندی از برای نعره ولی 

 

 گویند شیخ ، شبی تلویزیون رؤیت همی کرد و موسیقی زنده بدید که در آن سازها در زیر میز پنهان همی کردند.

وی را گفتند : یا شیخ چرا سازها را نشان ندهند ؟

فرمود : از آنجا که مردم با رویت سازها به غسل واجب روی آورند.

پس مریدان غش غش بخندیدند و جمله جمع را خوش آمد ! 

دگر بار پرسیدند : یا شیخ ، موسیقی بدون ساز به چه ماند؟

فرمود به عروس بی جهاز ، به کباب بی پیاز .

پس مریدان فغان و نعره زدند و سخت گریستند.

شیخ فرمود : زهر هلاهل ! کمی یواشتر . مردم خوابند.

پس مریدان بیهوش گشتند.

  

شیخ را گفتند یارانه از قبض ها برداشته اند.
  
فرمود : از یارانه نقدی چه به حسابتان ریخته اند ؟ گفتند هیچ
  
فرمود : اینان چگونه مردمانند. سگ را گشاده اند و سنگ را بسته !
  
و مریدان بساط نعره و گریه را همی گستردند.

روزی شیخ چک میل همی کرد و به انگشت تدبیر اینترها همی زد و لکن صفحات یکی زپس دیگری رمیدند و به چنگ نامدند. شیخ را گفتند یا شیخ : فلسفه ی سرعت قلیل اینترنت چیست ؟

 
فرمود : اینترنت سگی است هار ! وگر سرعتش از حد برون شود ، بدود و پاچه مردم همی گیرد.
  
و مریدان نعره زدند و بر هوش شیخ احسنت همی گفتند.

جوجه مریدی شیخ را گفت: مرادا،عشق چیست؟
شیخ فرمودند: به گندمزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور . اما در هنگام عبور از گندمزار ، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی.
مرید به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.شیخ پرسید : چه آوردی؟
مرید با حسرت جواب داد : هیچ!هر چه جلو می رفتم،خوشه های پر پشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین،تا انتهای گندمزار رفتم.شیخ گفت : عشق یعنی همین!
مرید پرسید:پس ازدواج چیست؟
شیخ به سخن آمد که:به جنگل برو و بلند ترین درخت را بیاور.اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
مرید رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
شیخ پرسید که مرید را چه شد،او در جواب گفت : به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم،انتخاب کردم.ترسیدم که اگر جلو بروم،باز هم دست خالی بگردم .
شیخ فرمودند: ازدواج هم یعنی همین.
و مریدان از این حکمت شیخ در عجب شدند ولی هیچ مگفتند



امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 6 نفر مجموع امتیاز : 8

درباره : جك و لطيفه , شيخ و مريدان ,

تاریخ : سه شنبه 02 اردیبهشت 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 109

روزی یکی از مریدان خطاکار به اشتباه شیخ را دکتر صدا بزد. 

شیخ فرمود : ای کله پوک ، من برای این مرتبه از علم زحمتها کشیده ام. چطور مرا دکتر همی خوانی ؟ 

و دستور داد مرید را بخواباندند و بر پشتش ترکه ها بزدند تا تزکیه روح شود. 

مریدان عرض کردند خمیر مایه این مرید این گونه است. یا شیخ گذشت کن. 

فرمود : خمیر مایه اش نیک است فقط باید کمی وردنه شود . 

عرض کردند : ترسیم این گونه که ورا همی زنید به جای تزکیه روح ، قبض روح بشود. 

پس مرید خطاکار به درجه ای از سلوک و تزکیه رسید که عرض کرد " یا شیخ .... خوردم." 

شیخ فرمود : آفرین ! حال همین را ده بار بگویید که ده روز بعد همین هم گیرتان نآید ! 

پس مریدان همین را تکرار بکردند و نعره ها بکشیدند.

 

 

 

 

مریدی به نزد شیخ آمد و گفت: سلام شیخنا 

شیخ: سلام ، حالت خوب است؟ 

مرید : یا شیخ جان مادرت چیزی نگو ! تازه خشتک لامصب را دوخته ام!! 

شیخ: باشد نمیگویم ! 

مرید در حالی که شروع به دریدن خشتک کرده بود گفت: الان مثلا نگفتی!

 

 

 

 

مریدی که نداند و بداند که نداند 

 


همان به که خشتک خویش بدراند 

مریدی که نداند و فکر کند که بداند 


شیخ شخصا دهنش سرویس نماید 

مریدی که نداند و نخواهد که بداند 


حیف باشد این مرید زنده بماند

 

 

 

روزی دو زن نزد شیخ آمدند و هر دو ادعا کردند که مادر یک بچه هستند. شیخ فرمود طفل را وسط بگذارید و هر زن از یک طرف دست طفل را

بکشید.آن دو زن آنقدر دست کودک را کشیدند که از وسط نصف شد. شیخ کمی جا خورد و فرمودند: قاعدتا نباید اینجوری می شد !! و مریدان

نعره ها زدند و به صحرا همی گریختند ! 

 

 

 

روزی شیخ مطلب کتابت می‌نمود، مریدان بر او فرو شدند و پرسیدنت: یا شیخ چگونه می‌شود موش را به هویت دیگری تغییر بداد؟ 


شیخ اندکی درنگ فرمود و در آخر فرمود: نقطه های شین را نگذارید. 


مریدان عربده ها بکشیدند و بر سر ها بکوفتنت. از آنجا موس که اکنون در دست شما ست اختراع شد.

 

 

 

 

روزی مریدان شیخ را پرسیدند: یا شیخ، داناترین مردم نزد شما کیست؟ 


شیخ بی درنگ گفت: آن کس که از همه داناتر باشد. 


مریدان خشتک ها مرطوب کرده گریه ها بکردند و نشتی ها پیدا کردند.

 

 

 

هیچ چیز مانند سبیل نمی‌تواند شما دختران را از گزند نامحرمان در امان بدارد، حتی حجاب !!! 

(برگرفته از سخنرانی شیخ در جمع دختران بسیجی سامرا)

 

 

 

روزی دشمنی به خدمت شیخ رسید و پرسید : اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟ 

شیخ فرمود : چیز خاصی نمی آفرید !!! 

دشمن از این سخن در شگفت ماند اما به عمق مطلب پی نبردو بیشعور اسلام نیاورد 

(تذکره الاولیا-جلد 0.5-صفحه19.75)

 

 

 

 

گویند روزی شیخ سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت به بازار تهران سفر همی کرد. آن گه که از این معاملت باز آمد مریدان عرض

کردند یا شیخ از این بازار که بودی مارا چه تحفه کرامت کردی ؟ فرمود : به خاطر داشتم چارکی گوشت بیاورم ، قیمت گوشت چنان زهره ترکم کرد

که تنبانم از دست برفت 

پس مریدان سکته ها کردند و یکی در میان به دیار سند همی شدند

 

 

دگر باره روزی حلقه ی مریدان با پاره ای شیرینی بر وی گرد آمدند که یا شیخ! گویند تصرف در اجسام دارید.شیخ گفت روی برگردانید و چنین کردند

و وقتی دوباره رو به شیخ کر دند اثری از شیرینی نبود!..مریدان جامه ها دریدند که یا شیخ! حکمت این در چه بود!؟...شیخ در حالی که با دست

،دهانش را پاک می کرد گفت: معذورم بدارید که آن را که خبر شد خبری باز نیامد!....

 

 

 

 

 

روزی شیخ و یکی از مریدان در اتاق تنها بودندی و سایر مریدان در حیات عمارت بازی می کردندی! شیخ سر از کتاب برداشت، چشم بر مرید

داشت و گفت:"ای جوان! می خواهم امروز تو را کنم نصیحتی، که شاید دگر پیش نیاید فرصتی!" 

در همین هنگام، مرید باد معده ای را رها کرد که صدای مهیبی به پا کرد! و این صدای ممتد گوش خراش، چند دقیقه ای به طول انجامید و در تمام

این مدت مرید و شیخ در چشمان هم زل زده بودندی! 

شیخ گفت:"مگر شیپور قورت داده بوده ای ! زهوار در رفته ی قزمیت!؟" 

مرید گفت:"نه شیخ، لوبیا و گوشت خورده ام!" 

- ای خاک بر فرق سرت که جنبه ی یک نصیحت را نداری! و انگار تو مرا نصیحت کردندی که بر مفلوکی چون تو نصیحت نکنم! 

مرید نعره زنان جامه دریدندی و فغان کنان به بیرون دویدندی (و در حین دویدن، نا خواسته باد معده ی دیگری نیز رها کردندی!) 

شیخ به اطراف نگاه کردندی و چون از نبود مریدی مطمئن شد، اندکی جابه جا شده و معده ی خود را خالی کردندی! و با خود گفت باید مطبخ را

بگویم غذایم را از غذای مریدانم جدا کنند!

 

 

 

 

 

 

شیخ رفت بخوابه!



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جك و لطيفه , شيخ و مريدان ,

تاریخ : سه شنبه 02 اردیبهشت 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 103

از کرامات شیخ گفته اند که وی بسی بی تکلف بود و شخصاً خریدهایش را انجام همی داد.

روزی با مریدان به دکانی برفتند تا مایحتاج خویش خرند.
صاحب دکان با دیدن شیخ بگفت : باز این پیر زندیق آمد !
پس مریدان بر سرش حمله بردند ، چپ و راستش بکردند و عمه اش را با خاله اش پیوندها  همی زدند.
شیخ مریدان را امر به آرامش کرد و آن بیچاره را فرمود : نامت چیست ؟ گفت : یا شیخ من   
ناصرالدین شاهم !
شیخ فرمود : کتک زیادی خوردی زان سبب چنین چرت و پرت همی گویی.
و مریدان گریبان خویش پاره نمودند.
شیخ نیک در قیمتها نگریست و فرمود : صفرها از دروغها پیشی گرفته !
صاحب دکان بگفت : یا شیخ گفته اند گناه دلیل اصلی گرانی است.
شیخ فرمود : صحیح گفته اند. مگر سهل انگاری نیز جزو گناهان نیست ؟
عرض کرد : نه یا شیخ از این گناهان نه ، از آن گناهان گفته اند.
شیخ فرمود : ای بیچاره ! کتک زیادی خوردی …

 

پس مریدان نعره ها بزدند
نقل است روزی شیخ و مریدانش در راهی بودند به ناگاه مگسی دیدن پریشان حال که مادام
اوق میزد! شیخ از مگس دلیل پریشان حالیش را جویا  
 
 
شد مگس به شیخ گفت: در                                                                                                                                                              
 
حال اطعام مدفوع بودم که در آن مو یافتم پس شیخ و مریدانش جامه بدریدند و سر بر کوه بگذاشتند 


امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : جك و لطيفه , شيخ و مريدان ,

تاریخ : سه شنبه 02 اردیبهشت 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 99

یکی از مریدان مشغول صرف غذا بودندی که شیخ از او پرسید: آیا غذا میخوری؟ مرید گفت بلی. شیخ پرسید آیا گرسنه ای؟ مریدگفت بلی. شیخ

پرسید آیا پس از صرف غذا سیر خواهی شد؟ مرید گفت بلی. شیخ شمشیر برکشید و مرید را به دو نیم کردندی. سپس فرمود به خدا قسم از ما

نیست کسی که فرصت پ نه پ را از دست دهدندی........ مریدان کپ کردندی و هفت ساعت سینه و زنجیر زدندی.



امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : جك و لطيفه , شيخ و مريدان ,

تاریخ : سه شنبه 02 اردیبهشت 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 100

مریدی ترسان نزد شیخ برفت و عرض بکرد: یا شیخ خوابی دیدم بس عجیب ، خواب دیدم گدای سر چهار راه از من کمک قبول نکردی و بگفت که تو تحریمی.

شیخ فرمود : کمی دیر خواب دیدی. گامبیا و امبیا و سنگال نیز ایران تحریم بکرده اند.

حیرانم ازاین عجایب تودرتو***دگران را برق بگیرد مارا جرقه ی پتو!

و مریدان همی گریستند.

***

مریدی «تگری زنان» نزد شیخ برفت و گفت یا شیخ حالم دریاب که بغایت رسید.

شیخ فرمود : مریدا تو را چه شده ؟

عرض کرد : مرادا ! چشمانم ز حدقه درآمده ، خون در کله ام جمع بشده ، جهان در پیش چشمانم تیره گشته و شاخی بر سرم سبز شده.

شیخ فرمود : چیزی نیست ، یحتمل بعد از اخبار BBC ، اخبار بیست و سی بدیده ای.

و مریدان نعره ها و فغان ها زدند.

***

شیخ را پرسیدند : از برای چه ساکتی ؟

فرمود : سکوتم از رضایت نیست ، دلم اهل شکایت نیست.

و مریدان از هوش برفتندی.

***

روزی شیخ به گشت و گذار در نت همی پرداخت و لکن سرعت اینترنت ایران به سرعت الاغ پیر لنگ لوکی می مانست که کُره ای در شکم دارد و باری بر کول!

پس هیچ سایتی نبود مگر آن که تا لود شدنش شیخ چهار رکعت نماز همی گذاردی.

نوبت به لغت نامه دهخدا برسید . شیخ به انگشت تدبیر اینتر بزد و …

بالا آمد آن صفحه ی نحس شوم *** دق دهنده ی مردم مرز و بوم

پس شگفتی مریدان را درگرفت. شیخ را پرسیدند : یا شیخ این لغت نامه ای بود. این دیگر چرا ؟

شیخ بگریست …

لغتنامه مملو زلغات کهن و نو***چه ربطی داشت به سیاست و اخبار نو

که چنینش کردند پیلتر و مسدود *** گناه دهخدای ادیب دیگر چه بود ؟

و مریدان آنقدر بگریستند و نعره کشیدند تا تسمه موتورشان بسوخت و ياتاقان زده

آب روغن قاتي كردند و  همگي پنچر شده همي

***

مریدی بر سر زنان نزد شیخ برفت رقعه ای به شیخ داد و عرض کرد یا شیخ قبض گازتان آمد.

فغان و ناله از مریدان برخاست.

شیخ گریان فرمود : کاش قبض روح می شدیم و قبض گاز نمی شدیم ، حال آن کلنگ بده ببینم.

مرید عرض کرد : یا شیخ این کلنگ نیست قبض است.

فرمود : هرچه که هست خانه مان را ویران بکرده.

پس نیک در قبض نگریست که صفرهایش از قبض برون زده بود.

فرمود : به گمانم هیزم نیز گران گشته. بگردید و تپاله جمع کنید که گر آن هم گران شود بی گمان بیچاره ایم.

خوشا تپاله و وفور بی مثالش *** نه به این گاز و بهای بی زوالش

و مریدان خون بگریستند .

***

شیخ را پرسیدند : اینترنت ایران به چه ماند ؟

فرمود : به زنبور بی عسل.

عرض کردند : یا شیخ ، اینکه قافیه نداشت.

فرمود : واقعیت که داشت .
و مریدان رم کردندی و به صحرا برفتندی.



امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : جك و لطيفه , شيخ و مريدان ,

تاریخ : سه شنبه 02 اردیبهشت 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 93

روزی گذر شیخ بر بلاد افغانستان افتادی تا مردمان آن دیار را رهنمون سازدی. شبی ایشان در تپه های زیبای مزار شریف به دنبال دافی افغان

بیافتادندی !!!


هوا گرگ و میش صبح بشدی و شیخ ناتوان از زدن مخ آن داف افغانی ناامید به سوی شهر در حال بازگشت بودی که دیگر هوا رو به تاریکی گذارد و

شیخ در دل سیاهی شب گرفتار بشدی!!!

شیخ چند گامی را برداشتندی که ناگهان خویش را در محاصره گروه تروریستی"طالبان" بدید.


فرمانده طالبان روبه حضرت گفت:یا شیخ اینجا چــَکار می کـــِنی ؟ آیا از برای استمداد ما و جهاد با کفار آمدی؟


شیخ با خویش فکر بکردی که بلاشک اگر بگویم نه ، این دیوانگان دیوث دانه دانه ریش و پشم هایم بکـَنند و خشتکم را سلاخی کنند.

پس از سر دانایی فرمود:


آری آمدم تا شریعت اسلامی همی اجرا کنیم.


... پس طالبانیان نعره برآوردند و شعار دادند:


"ایسلام زینده باد، آمریکی مورده باد".

سپس فرمانده طالبان شیخ در آغوش گرفت و در همان حین کمربند انفجاری بر کمر ایشان ببست و گفت : شهادتت مبارک شیخ دلیر ، در بهشت

که رفتی خشتک مارو هم بگیر!

شیخ که اوضاع بدین گونه دید درجا اشهد خویش بخواند 


و از سر ناچاری ضامن انفجار بفشرد !!!
.........


.......


لحظه ای بعد ...................................


شیخ به خیال اینکه در بهشت است چشمانش را بگشود و دید همانجا هست که قبلا" بوده و نمُرده!

پس صدای خنده شنید و برگشت و دید اصن طالبانی در کار نباشدی،


همانا مریدان هستند که ایشان را سرِ کار بگذاشته اندی و بدو غش غش میخندیدندی کصافطا !!!

پس شیخ آماجی از فحش های ناموسی را چون رگبار بر سر مریدان فرو آورد و به دنبال آنان تا قندهار بتاخت و خشتک از پای تک تک آنها بیافکند

!!!

به نقل از : erfan city



امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : جك و لطيفه , شيخ و مريدان ,

تاریخ : سه شنبه 02 اردیبهشت 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 100

 

نقل است روزی شیخ به دنبال منشی خانوم برای دفتر حوزه ی خویش ببودی و از برای آن ، آگهی هایی نیز در سطح شهر به چاپ رسانیده بودندی . 
روزی دوتا دختر که يكي بسیار خوشگل و خوش هیکل و دیگری بسیار زشت و داغون بودندی از برای استخدام به نزد حضرتش رجوع نمودند تا شیخ پس از مصاحبه يكي شون رو استخدام بنماید.
حضرت شیخ ( مــُـد ظله خشتکه العالی ) يه نگاه به هر دوی آنها بیانداختندی و فرمود : این را بدانید بر خلاف جاهای دیگر ، قيافه و هیکل منشی اصلا" براي من مهم نباشدی و تنها فرهنگ و علم و عفاف شما برای ما اهمیت داردی!
سپس از دختر خوشگل بپرسید كه جمعيت ايران حدودا"چند نفره؟ آن دختر با ناز و عشوه فراوان جواب بدادی هفتاد ، هشتاد میلیون .
پس شیخ گفت : آفرين ، احســـنت بر تو، درست جواب دادي. سپس حضرت رو کردند به سوی دختر زشته و بپرسیدند خوب حالا شما اين هشتاد ميليون رو يكي يكي نام ببر !!!

گویند مریدان که شاهد این مصاحبه از شیخ ببودندی از این همه عدالت و بی اهمیتی مسایل دنیوی برای شیخ نعره ها زدندی و ضمن همنوایی و سرودن نغمه ی دل انگیز " واویلا لیلی " در حالی که خشتک میدریدند از حوزه خارج بشدند ...!!!





امتیاز : نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

درباره : جك و لطيفه , شيخ و مريدان ,

تاریخ : سه شنبه 02 اردیبهشت 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 181

 

آورده اند روزی مریدی نزد " شیخ الشیوخ حاج میرزا مهندس پشم الدین استیل آذین هاشمی چهار باشلویی چیتوز موتوری خشتکات زاده اصل " ملقب به "شیخ پشم الدین" گشت و وی را پرسید:
یا شیخ چگونه است که چنین قطاری را شناسنامه خود یدک میکشید و کمر مبارکتان خم نمیگردد؟
شیخ پشم الدین ( رضی الله عنه ) گفت:
چون در گذشته بضاعت مالی خوبی نداشتندیم و نیاکان من به سبب تعدد همسران بسیار و زوجات فراوان ، توان رسیدگی به امور همسران خویش را نداشتندی، لذا جهت انجام اکمل دین اسپانسر بگرفتندی ، پس به اصرار اسپانسر مبنی بر بردن نام وی در سه جلد ( شناسنامه ) ، نام من و دیگر خاندان اینگونه گردید...
گویند مریدان پس از شنیدن ادله شیخ تا رشته کوه های استان لرستان نعره زدندی و نزدیکی سر در استادیوم باشگاه استیل آذین گهر درود لرستان خشتک خویش دریده و جان به جان آفرین تسلیم نمودند !!!

{ حاج شیخ میرزا  }




امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : جك و لطيفه , شيخ و مريدان ,

تاریخ : سه شنبه 02 اردیبهشت 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 139

حیف نون یه دوقولو میبینه بعد میزنه زیر خنده

میگن : چرا میخندی ؟

میگه : تابلوئه فوتوشاپه !!!

 

به دلیل افزایش قیمت نان به زودی :

ربع نون . نیم نون . تمام نون ( طرح قدیم برشته ) .  تمام نون ( طرح جدید خمیر )

 

به حیف نون میگن : اگه دنیا رو بهت بدن چکار می کنی ؟

میگه بی شعور من زن دارم !!

 

حیف نون می ره امتحان رانندگی، افسر بهش می گه : حرکت کن.

حیف نون میزنه دنده عقب!

افسر میپرسه : چرا دنده عقب می ری؟

حیف نون می گه : می خوام خیز بگیرم!

 

حیف نون تو عروسی میبینه همه موبایل دارند

یک کاغذ لوله میکنه می بنده به کمرش

یکی بهش میگه : این چیه؟

نگاه میکنه میگه : وای دوبباره واسم فکس اومد !!!

 

به حیف نون میگن : نظرت در مورد ازدواج چیه ؟

میگه : به نظر من ازدواج باید فامیلی باشه

میگن : چرا ؟

میگه : چون تمام خانواده ما ازدواج فامیلی کردند. مثلا داییم زن داییمو گرفته، عموم زن عمومو گرفته

 

ضرب المثل بنزینی:

بنزین دیدی ندیدی

بنزین زرد برادر گریسه

با بنزین بنزین گفتن ماشین روشن نمیشه

به اندازه بنزینت گاز بده

بنزین همسایه اورانیومه

بنزین حقه

از این حرفا بوی بنزین میاد

 

از مهمترین مزیت های زندگی در کانون گرم خانواده نسبت به زندگی مجردی، تقسیم پشه ها بین اعضای خانوادست !!!

 

حیف نون میره یخ بخره می بینه پول همراهش نیست به یخه دست میزنه میگه از این سردتر نداری؟



امتیاز : نتیجه : 2 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 10

درباره : جك و لطيفه , جك و لطيفه , اس ام اس ها , اس ام اس خنده دار ,

تاریخ : دوشنبه 25 فروردین 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 130

مامان بزرگم دیروز کلیپ کامران و هومن دیده می گه خدا در و تخته رو با هم جور می کنه این زن و شوهره رو ببین چقدر به هم میان

 

حسابش رو بکنید دوران حافظ و سعدی دخترها قیافشون چه شکلی بوده که دختری که کنار لبش خال داشته همه چی تموم بوده!

 

ماکارانی گرامی لطفا از خورشت قیمه یاد بگیر

اونم مثل تو نارنجیه ولی دور دهن رو به شعاع ده سانتی متر رنگ آمیزی نمی کنه !

 

سوالات ما زمانی که یکی تازه موبایل خریده :

  • سال 75 : خوب آنتن میده ؟
  • سال 78 : چند روز شارژ نگه می داره ؟
  • سال 81 : دوربین و بلوتوث داره ؟
  • سال 84 : دوربینش چند مگا پیکسله ؟
  • سال 87 : لمسیه یا معمولی ؟
  • سال 91 : سیستم عاملش اندرویده چنده ؟
  • سال 94 : اخلاق رفتارش چطوره ؟
  • سال 1400 : درک و فهمش در چه حده ؟
  • سال 1403 : بهت توجه می کنه یا می خوای باهاش بهم بزنی ؟

 

بزرگترین آرزوم اینه یکی از استادهامو در حال خندیدن ببینم برم پیشش بگم :

چیز خنده داری هست بگو ما هم بخندیدم !

 

سال ها گذشت و تولید کنندگان آبمیوه حتی با رسم شکل نشان دادند از اینجا باز کنید ولی همچنان مردم از آنجا باز می کنند !

 

دختره دماغش رو یه سال پیش عمل کرده هنوز چسب میزنه روش

اینا همونایی هستن که ماشین صفر می خرن پلاستیک صندلی هاشو تا زمانی که تیکه پاره نشن نمی کنن !

 

خرسه گنده چیست ؟

عبارتیست که پدر و مادرهای ایرانی برای ندادن عیدی به بچه ها از آن استفاده می کنن

 

خیلی وقت ها پیش اومد که صبحا خودمو به مریضی زدمو و مدرسه نرفتم

ولی هنوز موندم اون دکتری که بعد از ظهرش معاینم می کرد و کلی قرص و شربت واسم می نوشت مدرکشو از کجا گرفته بود !

 

معلوم نیست این درس عبرت چند واحده که من هر کاری می کنم نمی تونم تمومش کنم !

 

از حرف “پ” در کیبورد خواهش می کنم که یه جای مناسب و ثابت برای خودش انتخاب کنه و بتمرگه سرجاش !

 

آیا می دانستید همه دو تا اسم دارن ؟

اسم خودشون در همه جا و اسم بازکن در پشت آیفون

 

اونجایی که میگه اگه زنت بشم  دعوامون بشه منو با چی میزنی ؟ نشون میده دخترای قدیم چقدر واقع نگر بودند !

جوک جدید | جوک خنده دار عاشقی های امروزی

عشق های امروزی با جمله ی “تو با بقیه فرق داری شروع می شه ” و با جمله ی  ” تو هم مثل بقیه ای ” ختم !

 

بزرگ ترین ضد حال تو دوران امتحانات مدرسه این بود که جلوی سوالی که یه کلمه جواب داشت می نوشتن نام ببرید و توضیح دهید ؟



امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : جك و لطيفه , جك و لطيفه , اس ام اس ها , اس ام اس خنده دار ,

تاریخ : دوشنبه 25 فروردین 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 99

سلامتی اونایی که موقع خرج کردن واسه رفیقشون

پول حکم جی ال ایکس رو تو جیبشون داره

راحت از جیب در میاد !!!

 

بعضیا همون بعضیا بمونن ، بهتره !

 

یه موقعی توی مراسم عقد سکه بهار آزادی هدیه می دادن

بعد شد نیم سکه  بعدش هم ربع سکه

بعد این سکه‌های یک گرمی و نیم گرمی پارسیان اومد

فک کنم عروسیم به من و خانمم کارت صد آفرین بدن

 

یکى از سوالات بنیادین بشر در طول اعصار این بوده که

نفر قبلی دمپایى های دستشویی رو چجورى از پاش درآورده که موقع پا کردنش هر کدوم یه وره ؟؟؟

 

یه چیز خیلی باحال :

از سنتون دو تا کم کنید ، حالا اگه عدد به دست اومده رو با دو جمع کنید به سنتون می رسین !

 

یه چیزی شدید اذیتم میکنه :

از دیشب دارم به این فکر می کنم اینایی که با پنبه سر می برن دقیقا با چاقو و سلاحهای سرد چه کارهایی می تونن بکنن ؟

 

دانشمندان هنوز در حال تحقیقن چرا ایرانیا وقتی یکی از جای دور بهشون زنگ میزنه با داد حرف می زنن

 

ﻳﻪ ﺳوﺍﻝ ﺑﺪﺟﻮﺭ ﺫﻫﻨﻤﻮ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﻛﺮﺩﻩ :

ﺁﺧﻪ ﭼﺮﺍ وقتی ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺧﺎﻟﯽ ﻣیدﻳﻢ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﯽ ۱۶تومنی ﺣﺴﺎﺏ ﻣﯽ ﻛﻨﻦ ؟

 

معضل اکثر جوانان ایرانی :

جوانی هستم بیست و پنج ساله که گوشی موبایلم به راحتی از جیبم درنمیاد چه کنم ؟

 

یکی از تفریحاتم اینه که با مگس کش مگس نفله می کنم می برم می ندازم در خونه مورچه ها

اونام کلی خوشحال میشن و دعام می کنن

خدایا این تفریحات خیریه رو از من نگیر !!!

 

زندگی به دو دوره تقسیم می شود :

قبل از ADSL و بعد از ADSL

 

منطق ریاضى:

هر مساله اى که دیدى آسون داره حل میشه ؛

بدون راه حلت اشتباهه …

قیافه من  :|

 

مامانم زنگ زده مغازم میگه : داداشت اونجاس ؟

میگم : نه چن دقیقه پیش رفت

میگه : اه کارت داشتم یعنی کلا رفت ؟

گفتم : پ ن هنوز نصفش اینجاست !



امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : جك و لطيفه , جك و لطيفه , اس ام اس ها , اس ام اس خنده دار ,

تاریخ : دوشنبه 25 فروردین 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 110

مطالب گذشته
» خوشا به حال ترك شيرازي »» سه شنبه 13 اسفند 1392
» زندگي زيباست.... »» دوشنبه 12 اسفند 1392
» خرید گلس عمده و سود فروش آن »» جمعه 15 دی 1402
» . »» جمعه 14 آذر 1393
» ضرب المثل ل م ن و ه ي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل هاي ع غ ف ق ك گ »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل هاي س ش ص ض ط ظ »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل د ذ ر ز »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل ج چ ح خ »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل پ ت »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل ب »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل الف »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي محمد اصفهاني »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي كامران و هومن »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي فرامرز اصلاني »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي عباس قادري »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي عليرضا افتخاري »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي عليرضا عصار »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي شهرام شبپره »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي شادمهر عقيلي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي ستار »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي سالار عقيلي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي سياوش قميشي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي جواد يساري »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي ايرج بسطامي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي اميد »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي آغاسي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» اس ام اس كريسمس 6 »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» اس ام اس كريسمس 4 »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» اس ام اس كريسمس 5 »» چهارشنبه 30 مهر 1393
تعداد صفحات : 3
آمار کاربران

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مطالب محبوب
جك و لطيفه بازدید : 439
زندگي زيباست.... بازدید : 211
عكس شير بازدید : 203
ضرب المثل پ ت بازدید : 203
بدان كه ميداني بازدید : 193
الاغ بازدید : 193
ضرب المثل ج چ ح خ بازدید : 193
عكس طبيعت بازدید : 191
عكس دو اسب زيبا بازدید : 189
آرش كمانگير بازدید : 187
گلايه قران از ما بازدید : 187
روانه بازدید : 185
تا گل هيچ بازدید : 183
سمت خيال دوست بازدید : 175
خبرنامه
برای اطلاع از آپیدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شوید تا جدیدترین مطالب به ایمیل شما ارسال شود
نظر سنجي
آيا وبلاگم را پسنديديد؟

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به Erfan مي باشد.

جدید ترین موزیک های روز



طراح و مترجم قالب

طراح قالب

جدیدترین مطالب روز

فیلم روز

Erfan