دادن بديوانگي گرفتن بعاقلي !
|
دارندگيست و برازندگي !
|
داري طرب كن، نداري طلب كن !
|
داشتم داشتم حساب نيست، دارم دارم حسابه !
|
دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد !
|
دانا گوشت ميخورد نادان چغندر !
|
دانه فلفل سياه و خال مهرويان سياه --- هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا !
|
دايه از مادر مهربانتر را بايد پستن بريد !
|
دختر، تخم تر تيزك است !
|
دختر تنبل، مادر كدبانو را دوست داره !
|
دخترميخوهي ماماش را بين --- كرباس ميخواهي پهناش را ببين !
|
دختر همسايه هر چه چل تر براي ما بهتر !
|
دختري كه مادرش تعريف بكنه براي آقا دائيش خوبه !
|
درازي شاه خانم به پهناي ماه خانم در !
|
در بيابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام !
|
در بيابان لنگه كفش، نعمت خداست !
|
در پس هر گريه آخر خنده ايست !
|
در جنگ، حلوا تقسيم نميكنند !
|
در جواني مستي، در پيري سستي، پس كي خدا پرستي ؟!
|
در جهان هر كس كه داره نان مفت، ميتواند حرفهاي خوب گفت !
|
در جهنم عقربي هست كه از دستش به مار غاشيه پناه ميبرند !
|
در جيبش را تار عنكبوت گرفته است !
|
در چهل سالگي طنبور ميآموزد در گور استاد خواهد شد !
|
در حوضي كه ماهي نيست ، قورباغه سپهسالاره !
|
در خانه ات را ببند همسايه تو دزد نكن !
|
در خانه اگر كس است يكحرف بس است !
|
در خانه بيعاره ها نقاره ميزنند !
|
در خانه مور، شبنمي طوفانست !
|
در خانه هر چه، مهمان هر كه !
|
درخت اگر متحرك شدي ز جاي بجاي --- نه جور اره كشيدي نه جفاي تبر !
|
درخت پر بار، سنگ ميخوره !
|
درخت پر بار، سنگ ميخوره !
|
درخت كاهلي بارش گرسنگي است !
|
درخت كج جز بآتش راست نميشه !
|
درخت گردكان باين بلندي --- درخت خربزه الله اكبر !
|
درخت هر چه بارش بيشتر بشه، سرش پائين تر مياد !
|
درد دل خودم كم بود، اينهم قرقر همسايه !
|
درد، كوه كوه مياد، مومو ميره !
|
در دروازه را ميشه بست، اما در دهن مردم و نميشه بست !
|
در دنيا هميشه بيك پاشنه نميچرخه !
|
در دنيا يه خوبي ميمونه يه بدي !
|
در ديزي وازه، حياي گربه كجا رفته !
|
در زمستان، الو، به از پلوه !
|
در زمستان يه جل بهتر از يه دسته گله !
|
درزي در كوزه افتاد !
|
در زير اين گنبد آبنوسي، يكجا عزاست يكجا عروسي !
|
درس اديب اگر بود زمزمه محبتي --- جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را . (( نظيري نيشابوري ))
|
در شهر كورها يه چشمي پادشاست !
|
در شهر ني سواران بايد سوار ني شد !
|
در عفو لذتيست كه در انتقام نيست !
|
در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست ! (( حافظ شيرازي ))
|
در كف شير نر خونخواره اي --- غير از تسليم و رضا كو چاره اي ؟
|
در مجلس خود راه مده همچو مني را --- كافسرده دل افسرده كند انجمني را !
|
درم داران عالم را كرم نيست --- كريمان را بدست اندر درم نيست !
|
در مسجده، نه كند نيست نه سوزوندني !
|
در نمك ريختن توي ديگ بايد به مرد پشت كرد !
|
درويش از ده رانده، ادعاي كدخدائي كند !
|
درويش موميائي، هي ميگي و نميائي !
|
درويش را گفتند : در دكانتو ببند دهنشو هم گذاشت !
|
در، هميشه بيك پاشنه نميگرده !
|
درهفت آسمان يك ستاره نداره !
|
دزد،آب گرون ميخوره !
|
دزد بازار آشفته ميخواهد!
|
دزد باش و مرد باش !
|
دزد به يك راه ميرود، صاحب مال به هزار راه !
|
دزد حاضر و بز حاضر !
|
دزد ناشي به كاهدون ميزنه !
|
دزدي آنهم شلغم ؟ !
|
دزدي كه نسيم را بدزدد دزد است !
|
دست بالاي دست بسيار است . (( در جهان پيل مست بسيار است ... ))
|
دست به دنبك هر كي بزني صدا ميده !
|
دست بريده قدر دست بريده را ميدونه !
|
دست بشكند در آستين، سر بشكند دركلاه !
|
دست بيچاره چون بجان نرسد --- چاره جز پيرهن دريدن نيست !
|
دست بي هنر كفچه گدئيست !
|
دست پشت سر نداره !
|
دست پيش را گرفته كه پس نيفته !
|
دستت چربه، بمال سرت !
|
دستت چو نميرسد به خانم --- درياب كنيز مطبخي را !
|
دستت چو نميرسد به كوكو، خشكه پلو را فرو كو !
|
دست تنگي بدتر از دلتنگي است !
|
دست خالي براي تو سر زدن خوبه !
|
دست در كاسه و مشت در پيشاني !
|
دست، دست را ميشناسه !
|
دست دكاندار تلخ است !
|
دست راست را از چپ نميشناسه !
|
دستش به خر نميرسه پالان خر را بر ميدارد !
|
دستش به دم گاو بند شده !
|
دستش به عرب و عجم بند شده است !
|
دستش بدهنش ميرسه !
|
دستش در كيسه خليفه است !
|
دستش را به كمرش گرفته كه از بيگي نيفته !
|
دستش شيره ايست يا دستش چسبناك است !
|
دستش را توي حنا گذاشت !
|
دست شكسته بكار ميره، دل شكسته بكار نميره !
|
دست شكسته وبال گردنه !
|
دستش نمك نداره !
|
دست كار دل و نميكنه و دل كار دست و نميكنه !
|
دستش كجه !
|
دست كه به چوب بردي گربه دزده حساب كار خودشو ميكنه !
|
دست كه بسيار شد بركت كم مي شود !
|
دست ما كوتاه و خرما بر نخيل . (( پاي ما لنگ است و منزل بس دراز )) (( حافظ شيرازي ))
|
دست ننت درد نكنه !
|
دست و روت را بشور منم بخور !
|
دست و رويش را با آب مرده شور خانه شسته است !
|
دستي را كه حاكم ببره خون نداره يا ديه نداره !
|
دستي را كه نميتوان بريد بايد بوسيد !
|
دستي را كه از من بريد، خواه سگ بخورد خواه گربه !
|
دشمنان در زندن با هم دوست شوند !
|
دشمن دانا بلندت ميكند --- بر زمينت ميزند نادان دوست !
|
دشمن دانا كه غم جان بود --- بهتر از دوست كه نادان بود . (( نظامي ))
|
دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد . (( داني كه چه گفت زال با رستم گرد )) (( سعدي ))
|
دعا خانه صاحبش را ميشناسد !
|
دعا كن (( الف )) بميره يا دعا كن بابات بميره !
|
دعوا سر لحاف ملا نصرالدين بود !
|
دلاكها كه بيكار ميشوند سر هم را ميتراشند !
|
دل بيغم دراين عالم نباشد --- اگر باشد بني آدم نباشد .
|
دل سفره نيست كه آدم پيش هر كس باز كنه !
|
دلش درو طاقچه نداره !
|
دلم خوشه زن بگم اگر چه كمتر از سگم !
|
دلو هميشه از چاه درست در نمياد !
|
دماغش را بگيري جانش در مياد !
|
دم خروس از جيبش پيداست !
|
دمش را توي خمره زده است !
|
دندن اسب پيشكشي را نميشمارند !
|
دنده را شتر شكست، تاوانش را خر داد !
|
دنيا پس از مرگ ما، چه دريا چه سراب !
|
دنيا دمش درازه !
|
دنيا جاي آزمايش است، نه جاي آسايش !
|
دنيا، دار مكافاته !
|
دنيا را آب ببره او راخواب ميبره !
|
دنيا را هر طور بگيري ميگذره !
|
دنيايش مثل آخرت يزيده !
|
دنيا محل گذره !
|
دو تا در را پهلوي هم ميگذارند براي اينست كه به درد هم برسند !
|
دو خروس بچه از يك مرغ پيدا ميشوند، يكي تركي ميخونه يكي فارسي !
|
دود از كنده بلند ميشه !
|
دود، روزنه خودشو پيدا ميكنه !
|
دو دستماله ميرقصه !
|
دور اول و بد مستي ؟
|
دور دور ميرزا جلاله ، يك زن به دو شوهر حلاله !
|
دوري و دوستي !
|
دوست آنست كه بگرياند. دشمن آنست كه بخنداند !
|
دوست همه كس، دوست هيچكس نيست !
|
دوستي بدوستي در، جو بيار زرد آلو ببر !
|
دوستي دوستي از سرت ميكنند پوستي ؟!
|
دوصد گفته چو نيم كردار نيست !
|
دو صد من استخوان بايد كه صدمن بار بردارد !
|
دوغ در خانه ترش است !
|
دوغ و دوشاب در نظرش يكيست !
|
دو قرت و نيمش باقيه !
|
دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو --- دوتاي جامه اگر كهنه است و گر از نو .
|
هزار مرتبه بهتر بنزد ابن يمين --- زفرمملكت كيقباد و كيخسرو .
|
ده انگشت را خدا برابر نيافريده !
|
ده، براي كدخدا خوبه و برادرش !
|
ده درويش در گليمي بخسبند و دو پادشاه در اقليمي نگنجند .
|
دهنش آستر داره !
|
دهنش چاك و بست نداره !
|
دهن مردم را نميشود بست !
|
دهنه جيبش را تار عنكبوت گرفته !
|
ديده مي بينه، دل ميخواد !
|
دير آمده زود ميخواد بره !
|
دير زائيده زود ميخواد بزرگ كنه !
|
ديشب همه شب كمچه زدي كو حلوا ؟!
|
ديگ به ديگ ميگه روت سياه ، سه پايه ميگه صل علي !
|
ديگران كاشتند ما خورديم، ما ميكاريم ديگران بخورند !
|
ديگ ملا نصرالدين است !
|
ديوار حاشا بلنده !
|
ديوار موش داره ، موش هم گوش داره !
|
ديوانه چو ديوانه به بيند خوشش آيد !
ذات نايافته از هستي بخش --- كي تواند كه شود هستي بخش ؟! (( جامي ))
|
ذره ذره كاندرين ارض و سماست --- جنس خود را همچو كاه و كهرباست . ((مولوي ))
|
ذره ذره جمع گردد وانگهي دريا شود .
راستي هيبت اللهي يا ميخواهي منو بترسوني ؟!
|
راه دزد زده تا چهل روز امنه !
|
راه دويده، كفش دريده !
|
رحمت بكفن دزد اولي !
|
رخت دو جاري را در يك طشت نميشه شست !
|
رستم است و يكدست اسلحه !
|
رستم در حمام است !
|
رستم صولت و افندي پيزي !
|
رسيده بود بلايي ولي به خير گذشت . (( نريخت درد مي و محتسبز دير گذشت ... )) (( آصفي هروي ))
|
رطب خورده كي منع رطب چون كند !
|
رفت زير ابروش را برداره چشمش را هم كور كرد !
|
رفت به نان برسه بجان رسيد !
|
رفتم ثواب كنم كباب شدم !
|
رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبيد دلم پوسيد !
|
رفتم شهر كورها ، ديدم همه كور، منهم كور !
|
رقاصه نميتونست برقصه ميگفت زمين كجه !
|
رند را بند و قحبه را پند سود نكند !
|
رنگم ببين و حالمو نپرس !
|
روبرو خاله و پشت سر چاله !
|
روده بزرگه روده كوچيكه رو خورد !
|
روز از نو، روزي از نو !
|
روز گار آئينه را محتاج خاكستر كند !
|
روزگار است اينكه گه عزت دهد و گه خوار دارد --- چرخ بازيگر از اين بازيچه ها بسيار دارد .(( قائم مقام فراهاني ))
|
روزه خوردنشو ديدم، ولي نماز كردنش را نديده ام !
|
روزي به قدمه !
|
روزي گريه دست زن شلخته است !
|
روضه خوان پشمه چال است !
|
روغن چراغ ريخته وقف امامزاده !
|
روغن روي روغن ميره ، بلغور، خشك ميمونه !
|
رو مسخرگي پيشه كن و مطربي آموز --- تا داد خود از كهتر و مهتر بستاني . (( عبيد زاكاني ))
|
روي گدا سياهه ولي كيسه اش پره !
|
ريسمان سوخت و كجيش بيرون نرفت !
|
ريش و قيچي هر دو در دست شماس
|
ز آب خرد، ماهي خرد خيزد --- نهنگ آن به كه از دريا گريزد !
|
زاغم زد و زو غم زد، پس مانده كلاغ كورم زد !
|
زبان بريده بكنجي نشسته صم بكم --- به از كسي كه نباشد زبانش اندر حكم . (( سعدي ))
|
زبان خر را خلج ميدونه !
|
زبان خوش، مار را از سوراخ بيرون ميآورد !
|
زبان سرخ سر سبز ميدهد بر باد --- بهوش باش كه سر در سر زبان نكني .
|
زبان گوشت است بهر طرف كه بچرخاني ميچرخه !
|
زخم زبان از زخم شمشير بدتره !
|
زدي ضربتي ضربتي نوش كن !
|
زرد آلو را ميخورند براي هسته اش !
|
زرنگي زياد فقر ميآره !
|
زرنگي زياد مايه جوانمرگيست !
|
ز عشق تا بصبوري هزار فرسنگ است ! (( دلي كه عاشق و صابر بود مگر سنگ است ؟ )) (( سعدي ))
|
زعفران كه زياد شد بخورد خر ميدهند !
|
زكوة تخم مرغ يك دانه پنبه دونه است !
|
زمانه ايست كه هر كس بخود گرفتار است ! (( تو هم در آينه حيران حسن خويشي ... )) (( آصفي هروي ))
|
زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز!
|
زمستان رفت و رو سياهي به زغال موند !
|
زن آبستن گل ميخوره اما گل داغستان !
|
زن ازغازه سرخ رو شود و مرد از غزا !
|
زن بد را اگر در شيشه هم بكنند كار خودشو ميكنه !
|
زن بلاست ، اما الهي هيچ خانه اي بي بلا نباشه !
|
زن بيوه را ميوه اش ميخواهند !
|
زن تا نزائيده دلبره، وقتيكه زائيد مادره !
|
زن جوان را تيري به پهلو نشيند به كه پيري !
|
زن راضي، مرد راضي، گور پدر قاضي !
|
زن سليطه سگ بي قلاده است !
|
زن كه رسيد به بيست، بايد بحالش گريست !
|
زنگوله پاي تابوت !
|
زن نجيب گرفتن آسونه، ولي نگهداريش مشكله !
|
زن و شوهر جنگ كنند، ابلهان باور كنند !
|
زني كه جهاز نداره، اينهمه ناز نداره !
|
زورش بخر نميرسه پالون خر را بر ميداره !
|
زور داري، حرفت پيشه !
|
زور دار پول نميخواد، بي زور هم پول نميخواد !
|
زهر طرف كه كشته شود اسلام است !
|
زير اندزش زمين است و رواندازش آسمون !
|
زير پاي كسي پوست خربزه گذاشتن !
|
زير دمش سست است !
|
زير ديگ اتش است و زير آدم آدم !
|
زير سرش بلنده !
|
زير شالش قرصه !
|
زير كاسه نيم كاسه ايست .
|
زيره به كرمان ميبره !
|
|
|