Erfan
قالب وبلاگ
درباره ي سايت

زندگي زيباست و زيبايي از آن ماست
موضوعات سايت
'گالري عكس
جك و لطيفه
جالب و خواندني
اس ام اس ها
اس ام اس مناسبتي
اس ام اس موضوعي
ضرب المثل
سخن بزرگان
دانلود ها
زندگي نامه و بيو گرافي ها
نويسندگان
پیغام مدیر سایت
سلام دوست من به سایت Erfan خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات

دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید







شانزدهمين شعر از دفتر «مرك رنگ»:



رنگي كنار شب 
بي حرف مرده است‌. 


مرغي سياه آمده از راههاي دور 
مي خواند از بلندي بام شب شكست‌. 
سرمست فتح آمده از راه 
اين مرغ غم پرست‌. 

در اين شكست رنگ 
از هم گسسته رشته هر آهنگ‌. 
تنها صداي مرغك بي باك 
گوش سكوت ساده مي آرايد 
با گوشوار پژواك‌. ...


مرغ سياه آمده از راههاي دور 
بنشسته روي بام بلند شب شكست 
چون سنگ ، بي تكان‌. 
لغزانده چشم را 
بر شكل هاي درهم پندارش‌. 
خوابي شگفت مي دهد آزارش‌: 
گل هاي رنگ سر زده از خاك هاي شب‌. 


در جاده هاي عطر 
پاي نسيم مانده ز رفتار. 
هر دم پي فريبي ، اين مرغ غم پرست 
نقشي كشد به ياري منقار. 

بندي گسسته است‌. 
خوابي شكسته است‌. 
روياي سرزمين 
افسانه شكفتن گل هاي رنگ را 
از ياد برده است‌. 
بي حرف بايد از خم اين ره عبور كرد: 
رنگي كنار اين شب بي مرز مرده است‌.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 97

هفدهمين شعر از دفتر «مرگ رنگ»:



تنها ، و روي ساحل‌، 
مردي به راه مي گذرد. 


نزديك پاي او 
دريا، همه صدا. 
شب‌، گيج در تلاطم امواج‌. 
باد هراس پيكر 
رو مي كند به ساحل و در چشم هاي مرد 
نقش خاطر را پر رنگ مي كند. 
انگار 
هي ميزند كه :مرد! كجا مي روي ، كجا؟ 
و مرد مي رود به ره خويش‌. 
و باد سرگران 
هي ميزند دوباره‌: كجا مي روي ؟ 
و مرد مي رود. 
و باد همچنان‌

 


امواج ، بي امان‌، 
از راه ميرسند 
لبريز از غرور تهاجم‌. 
موجي پر از نهيب 
ره مي كشد به ساحل و مي بلعد 


يك سايه را كه برده شب از پيكرش شكيب‌. 

دريا، همه صدا. 
شب‌، گيج در تلاطم امواج‌. 
باد هراس پيكر 
رو مي كند به ساحل و ...



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 110

هجدهمين شعر از دفتر «مرگ رنگ»:



در شبي تاريك 
كه صدايي با صدايي در نمي آميخت 


و كسي كس را نمي ديد از ره نزديك ، 
يك نفر از صخره هاي كوه بالا رفت 
و به ناخن هاي خون آلود 
روي سنگي كند نقشي را و از آن پس نديدش هيچكس ديگر. 
شسته باران رنگ خوني را كه از زخم تنش جوشيد و روي 
صخره ها خشكيد. 
از ميان برده است طوفان نقش هايي را 
كه بجا ماند از كف پايش‌. 
گر نشان از هر كه پرسي باز 
بر نخواهد آمد آوايش‌.

 

آن شب 
هيچكس از ره نمي آمد 
تا خبر آرد از آن رنگي كه در كار شكفتن بود. 
كوه‌: سنگين ، سرگران ،خونسرد. 
باد مي آمد ، ولي خاموش‌. 
ابر پر مي زد، ولي آرام‌. 
ليك آن لحظه كه ناخن هاي دست آشناي راز 
رفت تا بر تخته سنگي كار كندن را كند آغاز ، 


رعد غريد ، 
كوه را لرزاند. 
برق روشن كرد سنگي را كه حك شد روي آن در لحظه اي 
كوتاه 
پيكر نقشي كه بايد جاودان مي ماند. 

امشب 
باد و باران هر دو مي كوبند : 
باد خواهد بركند از جاي سنگي را 
و باران هم 
خواهد از آن سنگ نقشي را فرو شويد. 
هر دو مي كوشند. 
مي خروشند. 
ليك سنگ بي محابا در ستيغ كوه 
مانده برجا استوار ، انگار با زنجير پولادين‌. 
سال ها آن را نفرسوده است‌. 
كوشش هر چيز بيهوده است‌. 
كوه اگر بر خويشتن پيچد، 


سنگ بر جا همچنان خونسرد مي ماند 
و نمي فرسايد آن نقشي كه رويش كند در يك فرصت باريك 
يك نفر كز صخره هاي كوه بالا رفت 
در شبي تاريك‌. 



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 121

نوزدهمين شعر از دفتر «مرگ رنگ»:



مي خروشد دريا. 
هيچكس نيست به ساحل دريا. 


لكه اي نيست به دريا تاريك 
كه شود قايق 
اگر آيد نزديك‌. 

مانده بر ساحل 
قايقي ريخته شب بر سر او ، 
پيكرش را ز رهي نا روشن 
برده در تلخي ادراك فرو. 
هيچكس نيست كه آيد از راه 
و به آب افكندش‌. 
و دير وقت كه هر كوهه آب 
حرف با گوش نهان مي زندش‌، 
موجي آشفته فرا مي رسد از راه كه گويد با ما 
قصه يك شب طوفاني را.

 


رفته بود آن شب ماهي گير 
تا بگيرد از آب 


آنچه پيوندي داشت‌. 
با خيالي در خواب 

صبح آن شب ، كه به دريا موجي 
تن نمي كوفت به موجي ديگر ، 
چشم ماهي گيران ديد 
قايقي را به ره آب كه داشت 
بر لب از حادثه تلخ شب پيش خبر. 
پس كشاندند سوي ساحل خواب آلودش 
به همان جاي كه هست 
در همين لحظه غمناك بجا 
و به نزديكي او 
مي خروشد دريا 
وز ره دور فرا مي رسد آن موج كه مي گويد باز 
از شب طوفاني 
داستاني نه دراز.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 115

بيستمين شعر از دفتر «مرگ رنگ»:



جهان ، آلوده خواب است‌. 
فرو بسته است وحشت در به روي هر تپش ، هر بانگ 


چنان كه من به روي خويش 
در اين خلوت كه نقش دلپذيرش نيست 
و ديوارش فرو مي خواندم در گوش‌: 
ميان اين همه انگار 
چه پنهان رنگ ها دارد فريب زيست‌! ...

 



شب از وحشت گرانبار است‌. 
جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بيدار: 
چه ديگر طرح مي ريزد فريب زيست 
در اين خلوت كه حيرت نقش ديوار است؟ 



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 86

بيست و يكمين شعر از دفتر «مرگ رنگ»:

قابل ذكر است كه «داريوش خواجه نوري» در آلبوم «كلبه» اين شعر را با عنوان «مرغ پنهان» اجرا كرده است.

 

 

حرف ها دارم 
با تو اي مرغي كه مي خواني نهان از چشم 

و زمان را با صدايت مي گشايي ! 

چه ترا دردي است 
كز نهان خلوت خود مي زني آوا 
و نشاط زندگي را از كف من مي ربايي؟ 

در كجا هستي نهان اي مرغ ! 
زير تور سبزه هاي تر 
يا درون شاخه هاي شوق ؟ 
مي پري از روي چشم سبز يك مرداب 
يا كه مي شويي كنار چشمه ادارك بال و پر ؟ 
هر كجا هستي ، بگو با من . 
روي جاده نقش پايي نيست از دشمن‌. 

آفتابي شو! 
رعد ديگر پا نمي كوبد به بام ابر. 
مار برق از لانه اش بيرون نمي آيد. 
و نمي غلتد دگر زنجير طوفان بر تن صحرا. 


روز خاموش است‌، آرام است‌. 
از چه ديگر مي كني پروا؟



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 99

بيست و دومين و آخرين شعر از دفتر «مرگ رنگ»:



مي مكم پستان شب را 
وز پي رنگي به افسون تن نيالوده 

چشم پر خاكسترش را با نگاه خويش مي كاوم‌. 

از پي نابودي ام ، ديري است 
زهر ميريزد به رگ هاي خود اين جادوي بي آزرم 
تا كند آلوده با آن شير 
پس براي آن كه رد فكر او را گم كند فكرم‌، 
مي كند رفتار با من نرم‌. 
ليك چه غافل‌! 
نقشه هاي او چه بي حاصل‌! 
نبض من هر لحظه مي خندد به پندارش‌. 
او نمي داند كه روييده است ...

 



هستي پر بار من در منجلاب زهر 
و نمي داند كه من در زهر مي شويم 
پيكر هر گريه‌، هر خنده‌، 
در نم زهر است كرم فكرمن زنده‌، 
در زمين زهر مي رويد گياه تلخ شعر من‌.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 113

اولين شعر از دفتر «زندگي خواب ها»:



مرغ مهتاب 
مي خواند. 


ابري در اتاقم مي گريد. 
گل هاي چشم پشيماني مي شكفد. 
در تابوت پنجره ام پيكر مشرق مي لولد. 
مغرب جان مي كند، 
مي ميرد. 
گياه نارنجي خورشيد 
در مرداب اتاقم مي رويد كم كم 
بيدارم 
نپنداريد در خواب 
سايه شاخه اي بشكسته 
آهسته خوابم كرد. 
اكنون دارم مي شنوم 
آهنگ مرغ مهتاب 
و گل هاي پشيماني را پرپر مي كنم‌.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 136

دومين شعر از دفتر «زندگي خواب ها»:



روي علف ها چكيده ام‌. 
من شبنم خواب آلود يك ستاره ام 


كه روي علف هاي تاريك چكيده ام‌. 
جايم اينجا نبود. 
نجواي نمناك علف ها را مي شنوم 
جايم اينجا نبود. 
فانوس 
در گهواره خروشان دريا شست و شو مي كند 
كجا مي رود اين فانوس ، 
اين فانوس دريا پرست پر عطش مست ؟ 
بر سكوي كاشي افق دور 
نگاهم با رقص مه آلود پريان مي چرخد. 
زمزمه هاي شب در رگ هايم مي رويد. 
باران پر خزه مستي 
بر ديوار تشنه روحم مي چكد. 
من ستاره چكيده ام‌. 
از چشم نا پيداي خطا چكيده ام‌: 
شب پر خواهش
و پيكر گرم افق عريان بود.
رگه ي سپيد مرمر سبز چمن زمزمه مي كرد.
و مهتاب از پلكان نيلي مشرق فرود آمد.
پريان مي رقصيدند.


و آبي جامه هاشان با رنگ افق پيوسته بود. 
زمزمه هاي شب مستم مي كرد. 
پنجره رويا گشوده بود. 
و او چون نسيمي به درون وزيد. 
اكنون روي علف ها هستم 
و نسيمي از كنارم مي گذرد. 
تپش ها خاكستر شده اند. 
آبي پوشان نمي رقصند. 
فانوس آهسته بالا و پايين مي رود. 
هنگامي كه او از پنجره بيرون مي پريد 
چشمانش خوابي را گم كرده بود. 
جاده نفس نفس مي زد. 
صخره ها چه هوسناكش بوييدند! 
فانوس پر شتاب ! 
تا كي مي لغزي 
در پست و بلند جاده كف بر لب پر آهنگ؟ 
زمزمه هاي شب پژمرد. 
رقص پريان پايان يافت‌. 
كاش اينجا نچكيده بودم‌! 
هنگامي كه نسيم پيكر او در تيرگي شب گم شد 


فانوس از كنار ساحل براه افتاد. 
كاش اينجا- در بستر پر علف تاريكي‌- نچكيده بودم ! 
فانوس از من مي گريزد. 
چگونه برخيزم؟ 
به استخوان سرد علف ها چسبيده ام‌. 
و دور از من ، فانوس 
در گهواره خروشان دريا شست و شو مي كند.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 101

سومين شعر از دفتر «زندگي خواب ها» :



شب را نوشيده ام 
و بر اين شاخه هاي شكسته مي گريم‌. 


مرا تنها گذار 
اي چشم تبدار سرگردان ! 
مرا با رنج بودن تنها گذار. 
مگذار خواب وجودم را پر پر كنم‌. 
مگذار از بالش تاريك تنهايي سر بردارم 
و به دامن بي تار و پود روياها بياويزم‌. 

سپيدي هاي فريب 
روي ستون هاي بي سايه رجز مي خوانند. 
طلسم شكسته خوابم را بنگر 
بيهوده به زنجير مرواريد چشم آويخته‌. 
او را بگو 
تپش جهنمي مست ! 
او را بگو: نسيم سياه چشمانت را نوشيده ام‌. 
نوشيده ام كه پيوسته بي آرامم‌. 
جهنم سرگردان‌! 
مرا تنها گذار.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 92

چهارمين شعر از دفتر «زندگي خواب ها» :



سايه دراز لنگر ساعت 
روي بيابان بي پايان در نوسان بود: 


مي آمد، مي رفت‌. 
مي آمد، مي رفت‌. 
و من روي شن هاي روشن بيابان 
تصوير خواب كوتاهم را مي كشيدم‌، 
خوابي كه گرمي دوزخ را نوشيده بود 
و در هوايش زندگي ام آب شد. 
خوابي كه چون پايان يافت 
من به پايان خودم رسيدم‌. 

من تصوير خوابم را مي كشيدم 
و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهت خودش گم كرده بود. 
چه گونه مي شد در رگ هاي بي فضاي اين تصوير 
همه گرمي خواب دوشين را ريخت؟ 
تصويرم را كشيدم 
چيزي گم شده بود. 
روي خودم خم شد: 
حفره اي در هستي من دهان گشود. 

سايه دراز لنگر ساعت 


روي بيابان بي پايان در نوسان بود 
و من كنار تصوير زنده خوابم بودم‌. 
تصويري كه رگ هايش در ابديت مي تپيد 
و ريشه نگاهم در تار و پودش مي سوخت‌. 
اين بار 
هنگامي كه سايه لنگر ساعت 
از روي تصوير جان گرفته من گذشت 
بر شن هاي روشن بيابان چيزي نبود. 
فرياد زدم‌: 
تصوير را باز ده‌!
و صدايم چون مشتي غبار فرو نشست‌. 

سايه دراز لنگر ساعت 
روي بيابان بي پايان در نوسان بود: 
مي آمد، مي رفت‌. 
مي آمد، مي رفت‌. 
و نگاه انساني به دنبالش مي دويد.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 109

پنجمين شعر از دفتر «زندگي خواب ها» :




پنجره ام به تهي باز شد
و من ويران شدم . 


پرده نفس مي كشيد 

ديوار قير اندود! 
از ميان برخيز. 
پايان تلخ صداهاي هوش ربا! 
فرو ريز. 

فراموشي مي بارد. 
پرده نفس مي كشد: 
شكوفه خوابم مي پؤمرد. 

تا دوزخ ها بشكافند، 
تا سايه ها بي پايان شوند، 
تا نگاهم رها گردد، 
درهم شكن بي جنبشي ات را 



و از مرز هستي من بگذر 
سياه سرد بي تپش گنگ !



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 100

مطالب گذشته
» خوشا به حال ترك شيرازي »» سه شنبه 13 اسفند 1392
» زندگي زيباست.... »» دوشنبه 12 اسفند 1392
» خرید گلس عمده و سود فروش آن »» جمعه 15 دی 1402
» . »» جمعه 14 آذر 1393
» ضرب المثل ل م ن و ه ي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل هاي ع غ ف ق ك گ »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل هاي س ش ص ض ط ظ »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل د ذ ر ز »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل ج چ ح خ »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل پ ت »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل ب »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل الف »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي محمد اصفهاني »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي كامران و هومن »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي فرامرز اصلاني »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي عباس قادري »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي عليرضا افتخاري »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي عليرضا عصار »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي شهرام شبپره »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي شادمهر عقيلي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي ستار »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي سالار عقيلي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي سياوش قميشي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي جواد يساري »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي ايرج بسطامي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي اميد »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي آغاسي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» اس ام اس كريسمس 6 »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» اس ام اس كريسمس 4 »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» اس ام اس كريسمس 5 »» چهارشنبه 30 مهر 1393
تعداد صفحات : 30
آمار کاربران

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مطالب محبوب
جك و لطيفه بازدید : 439
زندگي زيباست.... بازدید : 213
ضرب المثل پ ت بازدید : 205
عكس شير بازدید : 203
الاغ بازدید : 195
ضرب المثل ج چ ح خ بازدید : 195
بدان كه ميداني بازدید : 193
عكس طبيعت بازدید : 191
عكس دو اسب زيبا بازدید : 189
آرش كمانگير بازدید : 187
گلايه قران از ما بازدید : 187
روانه بازدید : 187
تا گل هيچ بازدید : 183
سمت خيال دوست بازدید : 175
خبرنامه
برای اطلاع از آپیدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شوید تا جدیدترین مطالب به ایمیل شما ارسال شود
نظر سنجي
آيا وبلاگم را پسنديديد؟

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به Erfan مي باشد.

جدید ترین موزیک های روز



طراح و مترجم قالب

طراح قالب

جدیدترین مطالب روز

فیلم روز

Erfan