Erfan
قالب وبلاگ
درباره ي سايت

زندگي زيباست و زيبايي از آن ماست
موضوعات سايت
'گالري عكس
جك و لطيفه
جالب و خواندني
اس ام اس ها
اس ام اس مناسبتي
اس ام اس موضوعي
ضرب المثل
سخن بزرگان
دانلود ها
زندگي نامه و بيو گرافي ها
نويسندگان
پیغام مدیر سایت
سلام دوست من به سایت Erfan خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات

دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید







سيزدهمين شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



سر برداشتم‌: 
زنبوري در خيالم پر زد 


يا جنبش ابري خوابم را شكافت ؟ 
در بيداري سهمناك 
آهنگي دريا-نوسان شنيدم‌، به شكوه لب بستگي يك ريگ 
و از كنار زمان برخاستم‌. 
هنگام بزرگ 
بر لبانم خاموشي نشانده بود. 
در خورشيد چمن ها خزنده اي ديده گشود: 
چشمانش بيكراني بركه را نوشيد. 
بازي ، سايه پروازش را به زمين كشيد 
و كبوتري در بارش آفتاب به رويا بود. 
پهنه چشمانم جولانگاه تو باد، چشم انداز بزرگ‌! 
در اين جوش شگفت انگيز، كو قطره وهم؟ 
بال ها ، سايه پرواز را گم كرده اند. 
گلبرگ ، سنگيني زنبور را انتظار مي كشد. 
به طراوت خاك دست مي كشم‌، 
نمناكي چندشي بر انگشتانم نمي نشيند. 
به آب روان نزديك مي شوم‌، 
نا پيدايي دو كرانه را زمزمه مي كند. 
رمزها چون انار ترك خورده نيمه شكفته اند. 
جوانه شور مرا درياب‌، نورسته زود آشنا! 



درود ، اي لحظه شفاف‌! در بيكران تو زنبوري پر مي زند. 

 



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 107

چهاردهمين  شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



در هواي دو گانگي ، تازگي چهره ها پژمرد. 
بياييد از سايه - روشن برويم‌. 


بر لب شبنم بايستيم‌، در برگ فرود آييم‌. 
و اگر جا پايي ديديم ، مسافر كهن را از پي برويم‌. 
برگرديم‌، و نهراسيم‌، در ايوان آن روزگاران ، نوشابه جادو 
سر كشيم‌. 
شب بوي ترانه ببوييم‌، چهره خود گم كنيم‌. 
از روزن آن سوها بنگريم‌، در به نوازش خطر بگشاييم‌. 
خود روي دلهره پرپر كنيم‌. 
نياويزيم‌، نه به بند گريز، نه به دامان پناه‌. 
نشتابيم ، نه به سوي روشن نزديك ، نه به سمت مبهم دور. 
عطش را بنشانيم ، پس به چشمه رويم‌. 
دم صبح ، دشمن را بشناسيم ، و به خورشيد اشاره كنيم‌. 
مانديم در برابر هيچ ، خم شديم در برابر هيچ ، پس نماز 
ما در را نشكنيم‌. 
برخيزيم ، و دعا كنيم‌: 
لب ما شيار عطر خاموشي باد! 
نزديك ما شب بي دردي است ، دوري كنيم‌. 
كنار ما ريشه بي شوري است‌، بر كنيم‌. 
و نلرزيم ، پا در لجن نهيم ، مرداب را به تپش در آييم‌. 
آتش را بشويم‌، ني زار همهمه را خاكستر كنيم‌. 
قطره را بشويم‌، دريا را در نوسان آييم‌. 



و اين نسيم ، بوزيم ، و جاودان بوزيم‌. 
و اين خزنده ، خم شويم ، و بينا خم شويم‌. 
و اين گودال ، فرود آييم ، و بي پروا فرود آييم‌. 
برخود خيمه زنيم ، سايبان آرامش ما ، ماييم‌. 
ما وزش صخره ايم ، ما صخره وزنده ايم‌. 
ما شب گاميم‌، ما گام شبانه ايم‌. 
پروازيم ، و چشم براه پرنده ايم‌. 
تراوش آبيم‌، و در انتظار سبوييم‌. 
در ميوه چيني بي گاه‌، رويا را نارس چيدند، و ترديد 
از رسيدگي پوسيد. 
بياييد از شوره زار خوب و بد برويم‌. 
چون جويبار، آيينه روان باشيم : به درخت ، درخت را 
پاسخ دهيم‌. 
و دو كران خود را هر لحظه بيافرينيم‌، هر لحظه رها سازيم‌. 
برويم ، برويم‌، و بيكراني را زمزمه كنيم‌.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 100

پانزدهمين شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



بيراهه ها رفتي‌، برده گام ، رهگذر راهي از من تا بي انجام ، 
مسافر ميان سنگيني پلك و جوي سحر ! 


در باغ نا تمام تو ، اي كودك ! شاخسار زمرد تنها نبود ، 
بر زمينه هولي مي درخشيد. 
در دامنه لالايي ، به چشمه وحشت مي رفتي ، بازوانت دو 
ساحل نا همرنگ شمشير و نوازش بود. 
فريب را خنديده اي ، نه لبخند را، نا شناسي را زيسته اي ،
نه زيست را. 
و آن روز ، و آن لحظه ، از خود گريختي ، سر به بيابان يك 
درخت نهادي ، به بالش يك وهم‌. 
در پي چه بودي ، آن هنگام ، در راهي از من تا گوشه گير 
ساكت آيينه ، در گذري از ميوه تا اضطراب رسيدن ؟ 
ورطه عطر را بر گل گستردي ، گل را شب كردي ، در شب 
گل تنها ماندي ، گريستي . 
هميشه - بهار غم را آب دادي ، 
فرياد ريشه را در سياهي فضا روشن كردي ، بر بت شكوفه 
شبيخون زدي ، باغبان هول انگيز! 
و چه از اين گوياتر، خوشه شك پروردي‌. 
و آن شب ، آن تيره شب ، در زمين بستر بذر گريز 
افشاندي . 
و بالين آغاز سفر بود ، پايان سفر بود،دري به فرود،روزنه 
اي به اوج‌. 



گريستي‌، «من» بيخبر، برهر جهش در هر آمد، هر رفت‌. 
واي «من» ، كودك تو،در شب صخره ها،از نيلي بالا چه 
مي خواست؟ 
چشم انداز حيرت شده بود، پهنه انتظار، ربوده راز 
گرفته نور. 
و تو تنهاترين «من» بودي‌. 
وتونزديكترين «من» بودي‌. 
وتورساترين «من» بودي‌، اي «من» سحرگاهي‌، پنجره اي 
برخيرگي دنياها سرانگيز!



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 113

شانزدهمين شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



از شب ريشه سر چشمه گرفتم ، و به گرداب آفتاب ريختم‌. 
بي پروا بودم : دريچه ام را به سنگ گشودم‌. 


مغاك جنبش را زيستم‌. 
هشياري ام شب را نشكافت‌، روشني ام روشن نكرد: 
من ترا زيستم‌، شتاب دور دست‌! 
رها كردم‌، تا ريزش نور ، شب را بر رفتارم بلغزاند. 
بيداري ام سر بسته ماند : من خوابگرد راه تماشا بودم‌. 
و هميشه كسي از باغ آمد ، و مرا نوبر وحشت هديه كرد. 
و هميشه خوشه چيني از راهم گذشت ، و كنار من خوشه راز 
از دستش لغزيد. 
و هميشه من ماندم و تاريك بزرگ ، من ماندم و همهمه 
آفتاب‌. 
و از سفر آفتاب‌، سرشار از تاريكي نور آمده ام‌: 
سايه تر شده ام 
وسايه وار بر لب روشني ايستاده ام‌. 
شب مي شكافد ، لبخند مي شكفد، زمين بيدار مي شود. 
صبح از سفال آسمان مي تراود. 
و شاخه شبانه انديشه من بر پرتگاه زمان خم مي شود.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 93

هفدهمين شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



باغ باران خورده مي نوشيد نور . 
لرزشي در سبزه هاي تر دويد: 


او به باغ آمد ، درونش تابناك ، 
سايه اش در زير و بم ها ناپديد. 

شاخه خم مي شد به راهش مست بار ، 
او فراتر از جهان برگ و بر. 
باغ ، سرشار از تراوش هاي سبز، 
او ، درونش سبز تر ، سرشارتر. 

در سر راهش درختي جان گرفت 
ميوه اش همزاد همرنگ هراس‌. 
پرتويي افتاد در پنهان او : 
ديده بود آن را به خوابي ناشناس‌. 

در جنون چيدن از خود دور شد. 
دست او لرزيد ، ترسيد از درخت‌. 
شور چيدن ترس را از ريشه كند: 
دست آمد ، ميوه را چيد از درخت‌.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 121

هجدهمين شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



لب ها مي لرزند. شب مي تپد.جنگل نفس مي كشد. 
پرواي چه داري‌، مرا در شب بازوانت سفر ده‌. 


انگشتان شبانه ات را مي فشارم ، و باد شقايق دور دست را 
پرپر مي كند. 
به سقف جنگل مي نگري‌: ستارگان در خيسي چشمانت 
مي دوند. 
بي اشك ، چشمان تو نا تمام است‌، و نمناكي جنگل
نارساست‌. 
دستانت را مي گشايي ، گره تاريكي مي گشايد. 
لبخند مي زني ، رشته رمز مي لرزد. 
مي نگري ، رسايي چهره ات حيران مي كند. 
بيا با جاده پيوستگي برويم‌. 
خزندگان در خوابند. دروازه ابديت باز است‌.آفتابي شويم‌. 
چشمان را بسپاريم ، كه مهتاب آشنايي فرود آمد. 
لبان را گم كنيم‌، كه صدا نا بهنگام است‌. 
در خواب درختان نوشيده شويم ، كه شكوه روييدن در ما 
مي گذرد. 
باد مي شكند ، شب راكد مي ماند. جنگل از تپش مي افتد. 
جوشش اشك هم آهنگي را مي شنويم ، و شيره گياهان 
به سوي ابديت مي رود.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 109

نوزدهمين شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



پنجره را به پهناي جهان مي گشايم‌: 
جاده تهي است‌. درخت گرانبار شب است‌. 


ساقه نمي لرزد، آب از رفتن خسته است : تو نيستي ، نوسان 
نيست‌. 
تو نيستي‌، و تپيدن گردابي است‌. 
تو نيستي ، و غريو رودها گويا نيست‌، و دره ها ناخواناست‌. 
مي آيي‌: شب از چهره ها برمي خيزد، راز از هستي مي پرد. 
مي روي‌: چمن تاريك مي شود، جوشش چشمه مي شكند. 
چشمانت را مي بندي : ابهام به علف مي پيچد. 
سيماي تو مي وزد، و آب بيدار مي شود. 
مي گذري ، و آيينه نفس مي كشد. 
جاده تهي است‌. تو باز نخواهي گشت ، و چشمم به راه تو 
نيست‌. 
پگاه ، دروگران از جاده روبرو سر مي رسند: رسيدگي خوشه هايم را به رويا ديده اند.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : چهارشنبه 07 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 110

بيستمين شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



دريا كنار از صدف هاي تهي پوشيده است‌. 
جويندگان مرواريد . به كرانه هاي ديگر رفته اند. 


پوچي جست و جو بر ماسه ها نقش است‌. 
صدا نيست . دريا - پريان مدهوشند . آب از نفس افتاده 
است‌. 
لحظه من در راه است‌. و امشب - بشنويد از من - 
امشب ، آب اسطوره اي را به خاك ارمغان خواهد كرد. 
امشب ، سري از تيرگي انتظار بدر خواهد آمد. 
امشب ، لبخندي به فراترها خواهد ريخت‌. 
بي هيچ صدا ، زورقي تابان ، شب آبها را خواهد شكافت‌. 
زورق رانان توانا ، كه سايه اش بر رفت و آمد من افتاده است ، 
كه چشمانش گام مرا روشن مي كند، 
كه دستانش ترديد مرا مي شكند، 
پارو زنان ، از آن سوي هراس من خواهد رسيد. 
گريان ، به پيشوازش خواهم شتافت‌. 
در پرتوي يك رنگي ، مرواريد بزرگ را در كف من خواهد نهاد.



امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : دوشنبه 05 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 90

بيست و يكمين شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



انجير كهن سر زندگي اش را مي گسترد. 
زمين باران را صدا مي زند. 


گردش ماهي آب را مي شيارد. 
باد مي گذرد. چلچله مي چرخد. و نگاه من گم مي شود. 
ماهي زنجيري آب است ، و من زنجيري رنج‌. 
نگاهت خاك شدني ، لبخندت پلاسيدني است‌. 
سايه را بر تو افكندم تا بت من شوي‌. 
نزديك تو مي آيم ، بوي بيابان مي شنوم‌: به تو مي رسم ، 
تنها مي شوم‌. 
كنار تو تنهاتر شدم . از تو تا اوج تو ، زندگي من گسترده است . 
از من تا من ، تو گسترده اي‌. 
با تو برخوردم‌، به راز پرستش پيوستم‌. 
از تو براه افتادم ، به جلوه رنج رسيدم‌. 
و با اين همه اي شفاف ! 
مرا راهي از تو بدر نيست‌. 
زمين باران را صدا مي زند ، من تو را. 
پيكرت زنجيري دستانم مي سازم‌، 
تا زمان را زنداني كنم‌. 
باد مي دود ، و خاكستر تلاشم را مي برد . 
چلچله مي چرخد. گردش ماهي آب را مي شيارد. فواره 
مي جهد : لحظه من پر مي شود.



امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : دوشنبه 05 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 93

بيست و دومين شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



دريچه باز قفس بر تازگي باغ ها سر انگيز است‌. 
اما ، بال از جنبش رسته است‌. 


وسوسه چمن ها بيهوده است‌. 
ميان پرنده و پرواز ، فراموشي بال و پر است‌. 
در چشم پرنده قطره بينايي است : 
ساقه به بالا مي رود . ميوه فرو مي افتد.دگرگوني غمناك 
است‌. 
نور ، آلودگي است‌. نوسان ، آلودگي است‌. رفتن ، آلودگي‌. 
پرنده در خواب بال و پرش تنها مانده است‌. 
چشمانش پرتوي ميوه ها را مي راند. 
سرودش بر زير وبم شاخه ها پيشي گرفته است‌. 
سرشاري اش قفس را مي لرزاند. 
نسيم ، هوا را مي شكند: دريچه قفس بي تاب است.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : دوشنبه 05 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 87

بيست و سومين شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



نور را پيموديم ، دشت طلا را در نوشتيم 
افسانه را چيديم ، و پلاسيده فكنديم‌. 


كنار شنزار ، آفتابي سايه وار ، ما را نواخت‌. درنگي كرديم‌. 
بر لب رود پهناور رمز روياها را سر بريديم . 
ابري رسيد ، و ما ديده فرو بستيم‌. 
ظلمت شكافت ، زهره را ديديم ، و به ستيغ بر آمديم‌. 
آذرخشي فرود آمد ، و ما را در ستايش فرو ديد. 
لرزان ، گريستيم‌. خندان ، گريستيم‌. 
رگباري فرو كوفت : از در همدلي بوديم‌. 
سياهي رفت ، سر به آبي آسمان ستوديم ، در خور آسمانها 
شديم‌. 
سايه را به دره رها كرديم‌. لبخند را به فراخناي تهي 
فشانديم . 
سكوت ما به هم پيوست ، و ما «ما» شديم . 
تنهايي ما در دشت طلا دامن كشيد. 
آفتاب از چهره ما ترسيد . 
دريافتيم ، و خنده زديم‌. 
نهفتيم و سوختيم‌. 
هر چه بهم تر ، تنها تر.، 
از ستيغ جدا شديم‌: 
من به خاك آمدم‌،و بنده شدم . 
تو بالا رفتي‌، و خدا شدي .



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : دوشنبه 05 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 95

بيست و چهارمين شعر از دفتر «آوار آفتاب» :



بام را برافكن ، و بتاب ، كه خرمن تيرگي اينجاست‌. 
بشتاب ، درها را بشكن ، وهم را دو نيمه كن ، كه منم 


هسته اين بار سياه‌. 
اندوه مرا بچين ، كه رسيده است‌. 
ديري است‌، كه خويش را رنجانده ايم ، و روزن آشتي 
بسته است‌. 
مرا بدان سو بر، به صخره برتر من رسان ، كه جدا 
مانده ام‌. 
به سرچشمه «ناب» هايم بردي ، نگين آرامش گم كردم ، و 
گريه سر دادم‌. 
فرسوده راهم ، چادري كو ميان شعله و باد،دور از همهمه 
خوابستان ؟ 
و مبادا ترس آشفته شود ، كه آبشخور جاندار من است‌. 
و مبادا غم فرو ريزد، كه بلند آسمانه ي زيباي من است‌. 
صدا بزن ، تا هستي بپا خيزد ، گل رنگ بازد، پرنده 
هواي فراموشي كند. 
ترا ديدم ، از تنگناي زمان جستم . ترا ديدم ، شور عدم 
در من گرفت‌. 
و بينديش ، كه سودايي مرگم . كنار تو ، زنبق سيرابم‌. 
دوست من ، هستي ترس انگيز است‌. 
به صخره من ريز، مرا در خود بساي ، كه پوشيده از خزه 
نامم‌. 


بروي ، كه تري تو ، چهره خواب اندود مرا خوش است‌. 
غوغاي چشم و ستاره فرو نشست‌، بمان ، تا شنوده آسمان ها 
شويم‌. 
بدر آ، بي خدايي مرا بياگن‌، محراب بي آغازم شو. 
نزديك آي‌، تا من سراسر «من» شوم‌.



امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : جالب و خواندني , شعر نو ,

تاریخ : دوشنبه 05 خرداد 1393 نویسنده : عرفان طهماسبي l بازدید : 120

مطالب گذشته
» خوشا به حال ترك شيرازي »» سه شنبه 13 اسفند 1392
» زندگي زيباست.... »» دوشنبه 12 اسفند 1392
» خرید گلس عمده و سود فروش آن »» جمعه 15 دی 1402
» . »» جمعه 14 آذر 1393
» ضرب المثل ل م ن و ه ي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل هاي ع غ ف ق ك گ »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل هاي س ش ص ض ط ظ »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل د ذ ر ز »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل ج چ ح خ »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل پ ت »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل ب »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» ضرب المثل الف »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي محمد اصفهاني »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي كامران و هومن »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي فرامرز اصلاني »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي عباس قادري »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي عليرضا افتخاري »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي عليرضا عصار »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي شهرام شبپره »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي شادمهر عقيلي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي ستار »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي سالار عقيلي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي سياوش قميشي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي جواد يساري »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي ايرج بسطامي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي اميد »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» بيوگرافي آغاسي »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» اس ام اس كريسمس 6 »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» اس ام اس كريسمس 4 »» چهارشنبه 30 مهر 1393
» اس ام اس كريسمس 5 »» چهارشنبه 30 مهر 1393
تعداد صفحات : 30
آمار کاربران

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
مطالب محبوب
جك و لطيفه بازدید : 439
زندگي زيباست.... بازدید : 211
عكس شير بازدید : 203
ضرب المثل پ ت بازدید : 203
ضرب المثل ج چ ح خ بازدید : 195
بدان كه ميداني بازدید : 193
الاغ بازدید : 193
عكس طبيعت بازدید : 191
عكس دو اسب زيبا بازدید : 189
آرش كمانگير بازدید : 187
گلايه قران از ما بازدید : 187
روانه بازدید : 185
تا گل هيچ بازدید : 183
سمت خيال دوست بازدید : 175
خبرنامه
برای اطلاع از آپیدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شوید تا جدیدترین مطالب به ایمیل شما ارسال شود
نظر سنجي
آيا وبلاگم را پسنديديد؟

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به Erfan مي باشد.

جدید ترین موزیک های روز



طراح و مترجم قالب

طراح قالب

جدیدترین مطالب روز

فیلم روز

Erfan